دکتر علی سرزعیم

امروزه وضعیت اقتصادی نامطلوب است و فشارهای اقتصادی برعموم مردم و خصوصا اقشار ضعیف تشدید شده است. در شرایطی که وضع اقتصادی کشورهای دیگر کمابیش رو به بهبود است، تضعیف جایگاه اقتصاد ایران در اقتصاد جهانی موجب تاسف است و ایرانیان با چشمانی نگران نسبت به وضع موجود و آینده پیش رو می‌نگرند. در این وضعیت امید گوهر کمیابی شده و ناامیدی در کمین جامعه ایران است.

«چرا وضع چنین شد» سوالی است که گریبان تمام ایرانیان را گرفته است و هرکس از ظن خود پاسخی برای آن عرضه می کند.

دولت آقای روحانی به عنوان دولتی که نقطه امید مردم بود تا با تدبیر به جبران کاستی ها بپردازد ناتوان از برآوردن این انتظارات شده است. شاخصهای مختلف اقتصادی وضعیت نامطلوبی را گزارش می‏ کنند. هرچند اقتصاد کشور در برابر تحریم های کمرشکن ایستادگی کرد اما آسیب هایی که متوجه اقتصاد و معیشت مردم شده را نمی توان نادیده گرفت.

چرا دولت روحانی که نماد خود را «کلید» انتخاب کرده بود از بازکردن قفلهایی که بر دست و پای اقتصاد ایران بسته شده ناتوان ماند؟ به این پرسش هرکس به گونه ای پاسخ می دهد.

برخی دولت روحانی را ناکارآمد عنوان می‌کنند و ضعف دولت را عامل اصلی این حرمان و سرخوردگی می دانند. در مقابل، دولت، تحریم آمریکا و کارشکنی های سیاسی را عله العلل ناکامی دولت در تحقق وعده هایش معرفی می کند.

واقعیت امر چیست؟ کدام تحلیل درست است؟ آیا واقعا دولت آقای روحانی از دولت آقای خاتمی و احمدی نژاد ضعیف تر است؟ آیا سیاستهایی که در این دولت به کار گرفته شد بدتر از دولتهای قبل بود؟ آیا وزرا و مسئولان ضعیف‏ تری نسبت به قبل انتخاب شدند؟ آیا آنگونه که دولت مدعی است مشکل در شرایط بیرونی است؟ مشکل کجاست که رضایت از عملکرد مشاهده نمی شود.

در این سخنرانی من، علی سرزعیم، به عنوان یک دانش‏ آموخته رشته اقتصاد تلاش می‏کنم چارچوبی برای اندیشیدن به این موضوع عرضه کنم تا بتوان در آن چارچوب، عملکرد اقتصاد کلان را مورد ارزیابی قرار داد. در این نشست آنلاین سعی کرده ‏ام نشان دهم سیاست های حاکم بر اقتصاد کلان ایران در تمام دولت ها کمابیش یکی بوده و اتفاقا همه آنها با ناکامی این سیاست ها در تحقق اهداف روبرو شده ‏اند اما بازهم جسارت تغییر سیاستی و نوآوری در سیاست گذاری وجود نداشته است. به عبارت دیگر همه دولتها از جمله دولت آقای روحانی کمابیش از یک سوراخ گزیده شده ‏اند.

در ابتدا سه نقش مهمی که یک رئیس جمهور باید همزمان ایفا کند را بر می‏شمرم و سپس روی نقش سوم که سیاستگذاری است متمرکز می شوم. نگاه تحلیل صرفا به اقتصاد کلان و سیاست های ناظر به آنست زیرا وضعیت اقتصاد کلان همانند ریلی است که عملکرد بخش های مختلف را جهت‌دهی می کند. عملکرد بخش های مختلف اقتصاد مورد تحلیل قرار نگرفته زیرا در یک سخنرانی یک ساعته مجال پرداختن به آنها فراهم نبود و شاید برای مخاطبان عام جذابیت نداشته باشد. عامدانه از صحبت در مورد نقشهای اول و دوم خودداری کردم زیرا پرداختن به آنها با اطلاعات بیشتر که معمولا پس از پایان دولت فراهم می شود، مقدور است.

در هر صورت در شرایطی که نقدها عموما سیاسی و هدفمند است، امید است انتشار این سخنرانی راه را برای نقدهای کارشناسی به عملکرد دولتها باز کند و به مخاطبان کمک کند تا فراتر از تحولات امروزی، روندهای کلی در حکمرانی کشور را شناسایی کنند.

می‌‏توان آرزو اندیش بود که ای کاش چنین سوراخی وجود نمی داشت که همه دولتها کمابیش از آن به شکلی مشابه گزیده شوند اما گذشته‏ ها گذشته و باید به آینده چشم دوخت. باید از خود بپرسیم آیا در آینده حاکمیت، دولت، نظام دیوانی، رسانه‌ها و توده مردم پذیرای تغییر سیاستی هستند یا می خواهند بیراهه چندبار پیموده را دوباره طی کنند؟ انگلیسی ها مثالی دارند که در آن می ‏گویند اگر کسی مرا یک بار فریب دهد، وای بر او ولی اگر بار دوم مرا فریب دهد باید گفت وای بر من! امیدواریم که انتخاب های آینده کشور طوری نباشد که بگوییم وای بر ما! ان شالله.

شبکه توسعه

t.me/I_D_Network

t.me/ali_sarzaeem

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *