دکتر امیر ناظمی

  • خاص‌پسندی‌های سینما

بوچ مشت‌زنی در آستانه بازنشستگی است که قرار است در راند ۵م ببازد و از طریق این تبانی پولی به جیب بزند. اما او در زمین نمی‌خواهد ببازد؛ پس مشت آخر را می‌زند و از رینگ فرار می‌کند. گانگسترهایی که در شرط‌بندی حالا ضرر کرده‌اند؛ به دنبال او هستند. مشکل آن جاست که در این فرار ساعت طلایی که از پدر پدربزرگش به او به ارث رسیده تا به فرزندش برساند در خانه جا مانده است و او حالا قصد دارد تا به خانه بازگردد تا آن را بردارد!

این داستان «ساعت طلا» در فیلم عامه‌پسند است. شاید اولین واکنش همه ما آن باشد: چه حماقتی می‌کنی بوچ! فرار کن مرد!

کتاب آینده ممکن کتابی است در مورد همین تصمیم بوچ. آیا بوچ کار عاقلانه‌ای می‌کند که برای یک ساعت طلا جانش را در خطر انداخته است؟

پاسخی که این کتاب می‌دهد؛ توضیح منطق و فلسفه‌ای است که بوچ را وادار می‌کند تا بازگردد به خانه برای برداشتن ساعت طلا!

در حقیقت منطق امروزین ما که منطق بیشینه‌سازی است؛ به ما می‌گوید بوچ باید فرار کند؛ چیزی که می‌شود آن را «منفعت اکنون من» نامید. زندگی و خوشبختی هر فرد، به غیر از وضعیت اکنون فردی یا منفعت کوتاه‌مدت؛ وابسته به منفعت بلندمدت فردی یا «منفعت آینده من» نیز هست. به عبارتی ساعت طلا هویت بوچ است. بدون داشتن ساعت طلا بوچ هویت خود را در بلندمدت از دست می‌دهد؛ احساس شرمساری از فقدان نشانه خانوادگی ضربه بزرگی برای تمام زندگی اوست تا مانند یک شکست‌خورده زندگی کند.

اما اگر کمی دوربین نگاهمان به دنیا را بالاتر ببریم؛ بوچ درگیر یک «ما» یک هویت جمعی هم هست. شادی‌ها و غم‌های هر کدام از ما تنها یک مساله فردی نیست؛ بلکه مساله‌ای جمعی نیز هست. آن مای جمعی است که گاه شادی و غم اصلی را برای ما می‌سازد. پس عنصر ۳و۴ نیز مشخص می‌شوند: «مای اکنون» و «مای آینده»

بوچ با فرار کردن‌اش پیوند خود را با آن ما با خانواده و با فرزندان آینده‌اش از دست می‌دهد.

  • بنتوی زندگی

بنتو ظرف غذای چند بخشی ژاپنی‌هاست؛ برای بخش‌بندی غذا. اما بنتو Bento فلسفه بخش‌بندی زندگی هم هست. وقتی در تصمیم‌گیری‌ها خود را مواجه با ۴ بخش می‌بینیم:

  1. منفعت اکنون من
  2. منفعت آینده من
  3. منفعت اکنون ما
  4. منفعت آینده ما

تصمیم‌گیری‌های ما می‌تواند از همین ۴بخش تشکیل شود. کافی است برای هر تصمیمی خود را در این ۴ موقعیت ببینیم. می‌خواهید مهاجرت کنید؟ کافی است فکر کنید هر کدام از این ۴ موقعیت چه توصیه‌ای به شما می‌کند!

می‌خواهید ازدواج کنید یا جدا شوید؟ به هر کدام از ۴بخش را فکر کنید. به منفعت «اکنون شخصی» تا منفعت «آینده مای جمعی»!

در حقیقت تصمیم‌گیری‌های ما اغلب واکنشی به منفعت «من اکنون» است؛ بدون توجه به آن بخش بنتویی دیگر.

وقتی این بنتوی ۴گانه را می‌بینیم؛ شاید بوچ برایمان قابل درک‌تر از قبل باشد. وقتی می‌پرسید چرا باید در این موقعیت قرار بگیرم؟ چرا باید این سختی‌ها را بپذیرم؟ چرا باید ناسزا بشنوم؟

به هر حال اگر برای آن مای جمعی؛ آن مای جمعی آینده پاسخی نداشته باشم؛ منفعت فردی اکنون جذاب نیست!

می‌پرسی چرا باید چنین کاری را انتخاب کنی؟ می‌گوید تا نزد آن «مای جمعی آینده» پاسخم سکوت نباشد!

فرار نکن مرد! برگرد بوچ! ساعت طلا را باید برداری!

شبکه توسعه

t.me/I_D_Network

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *